۱۳۸۸ دی ۱۷, پنجشنبه

تعادل، قانون گرایی، پرهیز از خشونت و افراط گرایی

تصمیم دارم که وحدت آفرین مطلب بنویسم. خواندن مطلب عماد افروغ در تابناک و تلاش او برای وحدت کمی ذهنم را مشغول کرد.
دکتر محسن رضایی، دکتر عباسپور، و دکتر مطهری (در میان چهره های اندک دیگری) از چهره هایی هستند که میتوان آنها را اصولگرایان معتدل نامید، بدین مضمون که حرکت و خواست سبزها را خوب درک کرده اند، هرچند ممکن است با آن موافق یا مخالف باشند.
اما چهره های دیگری را ببینید: شریعتمداری، حسینیان، سابقا قاضی مرتضوی، و خیلی خیلی چهره های دیگر از جناح اصولگرایان نه تنها حرکت و خواست سبزها را نفهمیدند بلکه در مقاطع حساس و فراموش نشدنی نمک بر زخمهای آن پاشیدند (ثبت در تاریخ).
سبزها که عموما قشر فرهنگی و دانشگاهی و با تحصیلاتی بودند، از همان ابتدا با قانون تلاش در احقاق حق خود کردند، تلاش در مجاب شدن خود کردند، تلاش در اعلام اعتراض روشنفکرانه کردند، ... ولی دیده نشدند و مقصر کسانی شدند که سعی در خش و خاشاک نامیدن و اخیر بزغاله خواندن و محارب خواندن آنها کردند. صدا و سیما هم که نقش کلیدی و محوری در نادیده گرفتن و سخیف خواندن سبزها داشت.
کاش خواننده ای غیرسبز هم این مطلب ما را میخواند.
خب، اگر شما جای سبزها بودید چه میکردید؟ متقاعد میشدید و مجاب میشدید با نادیده گرفته شدن؟
هر وقت که صدا و سیما شما را مشتی اراذل میخواند چه حسی پیدا میکردید؟
وقتی شما را نامسلمان و دشمن این آب و خاک مینامید چه گونه تحمل میکردید؟
جدی چه میکردید؟
بسیاری بسیاری از سبزها غصه خوردند، درون خود گریه کردند، شکستند! از اینکه نزد رسانه های بیگانه و کلا بیگانگان
مورد ترحم قرار گرفتند سوختند. حس کسی را داشتند که در فضای عام و در ملاعام میبایست سیلی ناحق پدر خود را تحمل میکرد و دم بر نمیآورد. هر بار اعتراض - و نه هتک حرمت- به پدر خود کرد، سیلی خورد، نامه آمد از بزرگان و انقلابیون که فرزندان این آب و خاک را نزنید، بعد دیدند که اصلا فرزند این آب و خاک شناخته نمیشوند. به فاصله کمتر از دو هفته از انتخابات، حکومت و دولتی که به این فرزندان شخصیت داده بود که بیایند و منت گزارند و سرنوشت خود را در انتخابات با شرکت در رای گیری، رقم بزنند، تبدیل به مشتی خس و خاشاک شدند. ادامه یافت تا چنین شد که شد.
ولی، چه سبز و چه غیرسبز باید به انتهای این وضعیت اندیشید.
باید سبزها را دعوت به تحمل بیشتر نمود. بیشتر از این. و البته باید دعوت به اعلام وجود کرد. اعلام وجود سبز معادل با اعلام هویت بخشی از فرزندان این کشور است که به قطع ویقین اندک خشونتی را محکوم میکنند. اینگونه سبزنماها و واقعا بدخواهان این کشور از دور تعاملات خارج میشوند

البته، سبزها باید دلخوش به تحویل گرفته شدن باشند. دلخوش به دلجویی باشند. غیرسبزها هم باید اعلام برائت از افراطیون اصولگرا کنند. مادامی که خبرگزاری فارس و کیهان بخواهد خواص سبز و سبزها را دشمن بخواند، سیاه نمایی کند، با فتوشاپ وقایع کشور را جعل کند و مهمتر و مهمتر از همه، تا زمانی که صدا و سیما نمودی از مملکت ما نباشد، تا زمانی که خواص و قشر فرهنگی و نخبه صدا وسیما قبول نداشته باشد و صدا و سیما بخواهد با گزارشات جعلی مقبولیت خود نزد عوام را همچون پتکی بر سر خواص و نخبگان بیاورد، راه بجایی نخواهیم برد.
کاش دوستان غیرسبزی که سبزها را در میابند و میفهمند، اعلام وجود کنند. کاش طیفی از سبزها و غیرسبزها و واقعا بدور از ورود هر گونه مسوولین سیاسی سبز و غیرسبز این کشور، و بدور از هر گونه افراطی گری، و صرفا با بحثهای غیرافراطی و با درک متقابل با هم اعلام وحدت کنند تا تک و پاتکهای سبز و غیرسبز هر دو جناح را ناکار کنند.